نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "مهندس جهادی" که خاطرات سردار شهید "حجت ملاآقایی" است، می‌خوانید: «مادر که از حرف‌های حجت حدس‌هایی زد و دلشوره به جانش افتاد، بلافاصله گفت:«کشور نیروی نظامی کم نداره مادر. جنگ انشاالله زود تموم میشه. تو نباید فکرت رو مشغول این چیزها بکنی.»

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، کتاب «مهندس جهادی» که خوشه‌ای است چند، به زندگی‌نامه سردار شهید «حجت ملا آقایی»، که با نویسندگی «ع. بخشانی» پرداخته است. که انتشارات«رسول آفتاب» آن را در نوبت اول در 1000 جلد در قطع رقعی به چاپ رسانده است. طراح جلد «سید محمد زاهدی» می‌باشند. قیمت این کتاب 10/000 تومان می باشد. در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانید.
برشی از کتاب

دلشوره مادر

عطر شمعدانی‌ها در حیاط آب‌پاشی شده و نشستن روی قالیچهِ کوچکی که گوشهِ آن پهن شده بود، طعم چای عصرانه را دلچسب‌تر می‌کرد و برای حجت موقعیت مناسبی بود تا بتواند حرف دلش را با آقاجان و مادر مطرح کند.

آقاجان در حالی که چایی‌اش را توی نعلبکی طلایی رنگ می‌ریخت، گفت:«خوب باباجان، بگو بینم چه خبر از درس و دانشگاه؟»

حجت همان‌طور که استکان چای را از دست مادرش می‌گرفت، جواب داد: «هیچی بابا. اگه خبری‌ام باشه، مهم‌تر از این نیست که کل کشور توی جنگه و یه عده زیر آتیش تیر و تفنگ صدام از خدا بی خبرن. آدم نمی‌تونه تو این شرایط، خیالش راحت باشه. انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده، بره دنبال درس و دانشگاهش!»

مادر که از حرف‌های حجت حدس‌هایی زد و دلشوره به جانش افتاد، بلافاصله گفت:«کشور نیروی نظامی کم نداره مادر. جنگ انشالله زود تموم میشه. تو نباید فکرت رو مشغول این چیزها بکنی. اونم تویی که این همه سختی کشیدی و تلاش کردی تا به رشتهِ خوب تو دانشگاه قبول بشی. اصلا ولش کن این حرفها رو.....

دیروز زهرا خانم؛ مادر مریم رو می‌گم سراغت رو می‌گرفت. منم بهش گفتم حجتم داره تو اراک مهندسی برق می‌خونه. انشاالله بیاد خونه، براش آستین بالا می زنم.»

انتهای پیام/
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده